این جانباز اضافه کرد: تالار خانه شهر به یکباره زیر کف و صوت رفت، من با توجه به قرار داشتن در ایام فاطمیه(س) با صدای بلند صلوات فرستادم اما به من گفتند حاجآقا صلوات میفرستی؟ آن هم با این صدای بلند و من گفتم، پیامبر(ص) فرموده برای من بلند صلوات بفرستید.
امیرحیدری ادامه داد: در اطراف من تعدادی فرد معمولی نشسته بودند اما پس از آن که یکی از افرادی که من را میشناخت و چشمش به چهره من افتاد، رفت و در گوش گردانندگان مراسم حرفهایی زد و من بعد از دقایقی دیدم افرادی که سمت چپ و راست من نشسته بودند و لاغراندام بودند را بلند کردند و افراد تنومندی را در اطراف من نشاندند و در آن لحظه کمی مشکوک شدم.
وی تصریح کرد: زمانی که موسویلاری، مرعشی، کریمی و تعداد دیگری از افراد به تالار خانه شهر وارد شدند، دلم میخواست جلو باشم و با آنها دست دهم و احوالپرسی کنم، اما این اجازه را به من ندادند.
امیرحیدری اضافه کرد: همایش اصلاحطلبان آغاز شد و نظر شخصی من این است، حتی آیات قرآنی هم که خوانده شد، گزینش شده بود اما اصلاحطلبان به همان آیات قرآن هم عمل نکردند.
وی در حالی که بغض کرده بود و اشک میریخت، افزود: زمانی که میرزایی رئیس شورای هماهنگی اصلاحطلبان کرمان حرفهایی زد که شاید آمریکاییها هم از بیان بعضی از این حرفها حیا کنند، با خودم گفتم شاید زمانی که افراد اصلی همایش مانند مرعشی یا موسویلاری صحبت کنند، این سخنان را نزنند و جسارت نکنند.
این پیشکسوت دفاع مقدس بیان داشت: موسویلاری بالای تریبون قرار گرفت، درد سنگینی که خانه بر سر فلسطینیها خراب میشود را احساس کردم و نزدیک بود قلبم از سینه در آید.
امیرحیدری تصریح کرد: موسویلاری گفت، امام به یک جریان سیاسی گفته است اگر نانوایی هم به شما بدهند نمیتوانید اداره کنید و من به اینکه امام راحل به چه کسی این حرف را گفته است، کار ندارم.
وی گفت: زمانی که صحبتهای موسویلاری به این جا رسید که به ما صاحبان انقلاب و بهوجود آورندگان جمهوری اسلامی میگویند، ساختارشکن هستید، من با توجه به ادعایی که این جماعت از ۲۰ سال قبل دارند و آن را مانند چماق بر سر بچه حزباللهی و طرفداران امام و ولایت میزنند و میگویند، ما طرفدار آزادی بیان و اندیشه هستیم، درود بر مخالف من، زنده باد دشمن من، تنفر از خشونت، گفتم با توجه به این شعارها من در امان هستم، گفتم اگر شما و آقای مرعشی ساختارشکن نیستید، پس چه کسی فتنه ۸۸ را کلید زد و رهبری کرد.
وی یادآور شد: وقتی این سخت را گفتم، به نظرم موسویلاری صحبتی نکرد، اما مرعشی از صندلی خود بلند شد و به سمت من برگشت و گفت این نامرد بیشعور را خفه کنید.
در این هنگام رئیس مجمع نمایندگان استان کرمان از امیرحیدری پرسید آیا این جمله را خودت شنیدی که وی پاسخ داد: بله، شنیدم و با فرمان مرعشی ریختند، روی سر من و مرا زدند و سپس من را بر روی زمین کشیدند و با مشت و لگد من را به بیرون تالار بردند.
امیرحیدری تصریح کرد: من گفتم، چرا از کلمه فتنه بدتان میآید اگر فتنهگر نیستید، چرا مثل من نمیگویید مرگ بر فتنهگر، میخواستم به تالار برگردم اما من را به اتاقی بردند و باز هم کتکم زدند و زمانی که چشمم به آقای نخعی از ضاربانم که می شناختمش افتاد، به او گفتم حیا نمیکنی در مراسم... میآیید و آن طور عمل میکنید و حالا به جلسه مرعشی میآیی و این کارها را میکنی که نخعی گفت من اصلا فتنه را قبول ندارم و فتنه برای بعضیها کار و کاسبی شده است.
وی ادامه داد: به نخعی گفتم، میدانی تا به امروز مشعل فتنه را چه کسی نگه داشته است، این مشعل فتنه را فقط حضرت آقا نگه داشته است، میدانی به چه کسی داری این حرف را میزنی.
این جانباز اظهار داشت: فردی که هم سن و سال خودم بود، به من میگفت، تو از چه کسی پول گرفتهای و عامل چه فردی هستی، گفتم، من فقط یک سئوال کردم و اگر موسویلاری میگفت، آقا بنشین سر جایت و بعد جوابت را میدهم، مینشستم.
امیرحیدری اضافه کرد: به یکی از جوانانی که من را کتک میزد، گفتم، من مانند پدر یا پدربزرگ تو هستم، چطور توانستی به من مشت و لگد بزنی.
وی تصریح کرد: حدود ۱۰، ۲۰ دقیقه من را محبوس کردند و با پلیس تماس گرفتند و زمانی که پلیس آمد، من به پلیس گلایه کردم که چرا وقتی من را در تالار کتک میزدند، شما حضور نداشتید و آنها گفتند، ورود ما به سالن ممنوع بوده است.
امیرحیدری گفت: با بدن مجروح به خانه رفتم و بدنم بهشدت کوبیده شده بود.
وی گفت: اگر شش دانگ مجلس و ریاست جمهوری را به اینها بدهیم، راضی نمیشوند، زیرا حسین زمان را پیدا کردهاند و تا زمانی که وی را به مسلخ نبرند از پا نمینشینند.
امیرحیدری ادامه داد: حضرت زینب(س) بلایی بر سر یزید آورد که مستاصل شد و برای امام حسین(ع) مراسم عزا به پا کرد، ما فتنه ۸۸ را رها کردیم که جفا به انقلاب و رهبری است و اگر من مرد مومنی و انقلابی بودم باید یا من زنده نباشم یا کروبی و موسوی زنده نباشند.
نظرات شما عزیزان:
|